روزبهروزبه، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره
رایانرایان، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

از تو می نویسم برای تو...

یادداشت های مامان برای روزبه و رایان

پسته خندونم

پسته خندون من... مدتی نتونستم ازت عکس بگیرم. خاله رقیه راست میگفت که یکم بزرگتر شی نمیشه زیاد ازت عکس گرفت. آره عزیزدلم تا میام ازت عکس بگیرم فیگورت عوض میشه و میای که دوربین رو دست بگیری. فدای قد و بالات شم، می ایستی و منتظر میشی تشویقت کنیم، کوچولو کوچولو راه میری، شیرینی شیرین. شکر خدای مهربان که داری رشد میکنی و ما لذت میبریم . مدتیه که ی کلمه مبهم و بامزه میگی که مامان خیلی دوست داره و تازه چند شب پیش متوجه شدم منظورت« روزبه » است، اسم قشنگت. آره گل نازم چون گفتن« روز » برات سخته، بخش اولش رو مبهم میگی، ی چیزی شبیه« اوم به»! مرتب و ریتمیک پشت سر هم تکرار میکنی : اوم به، اوم به، اوم به... فدای اسم قشنگ...
31 شهريور 1394

این روزا.....

گل پسر نازم، ماه تابان من... هر روز هزاران بار سپاس خدای مهربان را به خاطر تندرستی تو نازنین. 2 روز پیش برای چکاپ ماهانه پسرمون رفتیم پیش خانوم دکتر خوبت. شکر خدا ازت راضی بود. یکم ریزه ای ولی تندرستی عزیز دلم. این روزا وقتی خوشحالی دست میزنی و میگی:" دَ دَ". فعل "بده" و "بییم" (بریم) رو زیاد به کار میبری. صدای تیک تاک ساعت حسابی نظرت رو جلب کرده و مدام با ریتم عقربه ساعت میگی: "تیت تا". گاهی از خواب که بیدار میشی اولین چیزی میشنوی و تکرار میکنی همین "تیت تا" هست. این روزا دندون چهارمت هم سر زده. و........... و این روزا (دو سه روزیه) بدون کمک دو سه قدم برمیداری. الهی در تمام مراحل و جنبه های ...
17 شهريور 1394

جغجغه

نفس من... این رو میبینی: یه جغجه است که امیرحسین، پسر پسرخاله مامان برات خریده، چند روزی اینجا مهمون ما بودن. خیلی این جغجغه رو دوست داری، اولین بار که دیدیش کلی خندیدی و از شدت هیجان جیغ میزدی. با صدا و تکون خوردنش سرت رو تکون میدی و میرقصی.  مامان و بابا هم خیلی ازش خوششون میاد!!! آخه این کوچولو صدای ملوس و ملایمی داره و در هر حال تعادل خودش رو حفظ میکنه و سرپا میایسته!... الهی همیشه دلت خوش باشه عزیزدلم. ...
9 شهريور 1394

دندون دایه مکفی!!!!

دلبندم، گل پسر من... خییییییییلی وقته که دندونهای بالا اذیتت میکنن ولی خبری ازشون نیست. به ویژه این دو هفته اخیر خیلی بیتاب و بیخواب بودی، فدای تو بشم. تا اینکه... تا اینکه هفته گذشته بالاخره پیداشون شد، ولی فقط یکیشون!! آره عزیزدلم بعد گذشت یک هفته این یکی تقریبا بزرگ شده ولی از همسایه اش خبری نیست! عمه مهرنوش میگه با این یه دندون آدم بیاد "دایه مکفی" میفته!! فدای گل پسر قشنگم در هر حال مثل فرشته هاست. جالبه که همون روز اول که هنوز یه کوچولو سر زده بود خودتم کشفش کردی، تا یکی دو روز حواست پرت این مهمون جدید بود و دندونای پایین رو روش میکشیدی. حالا پسرم با وجود این دونه مروارید جدید یه زنبور کوچولوی حسابی شده و دم به دقیقه مامان ...
6 شهريور 1394
1