روزبهروزبه، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره
رایانرایان، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره

از تو می نویسم برای تو...

یادداشت های مامان برای روزبه و رایان

دندون جدید

نازنین گل من...دیروز دندون پنجمت رو کشف کردم!!! البته انگار یکی دو روزی دیر کشفش کردم. مبااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارکه...............
23 آبان 1394

ناخوانده مزاحم دردسرساز!!!

خورشید تابانم... ننوشتم که دو هفته قبل از تولد یکسالگیت سخت مریض شدی، یه ویروس ناقلای مزاحم از هوا به بدن کوچولوی ظریفت رسید و باعث شد 4 شبانه روز تب کنی، تب بالای 39 درجه که به سختی پایین میومد.  نتیجه اش یک کیلوگرم کاهش وزن روزبهم شد. اولش فکر کردیم سرما خوردی ولی وقتی روی دست و پاهای کوچولوت دونه های ریز بیرون ریخت بردیمت پیش خانوم دکترت و گفت کار کار ی ویروس ناقلاست. حالمون حسابی گرفته شده بود به خصوص که تو هم خیلی بی اشتها شدی و فقط شیر مامان رو میخوردی و بس. خداوند درد و رنج و ناراحتی رو از جسم و جان پسر نازم و بچه های همه مادران دنیا دور کنه. آمین.
20 آبان 1394

به خاطر تولدت از خدا متشکرم

گل زندگی من.. "خدا مهربونی کرد و تو رو سپرد به دست ما"...زادروزت خجسته باد عزیزدلم. الهی صدسال با برکت، عزت، تندرستی، وفور نعمت و ثروت، موفقیت و دل خوش زندگی پرباری داشته باشی نفس من. یه جشن تولد خیلی قشنگ برای پسرم گرفتیم. مهمونمون فقط خانواده بابا عادل بودن. شکر خدا که پیشمون هستن. خانواده مامان که خیلی ازمون دورن و بخصوص توی فصل مدرسه بجه ها اصلا نمیتونستن بیان ولی دلشون اینجا بود هم بزرگترا و هم بجه ها، کادوی پسرمون رو هم نقدی فرستادن، دست همگی بیدرد. واسه دلخوشی مامان با عکسهای خانواده مامان که روی ستون آشپزخونه زدم عکس گرفتیم! آرش و پریا چند بار زنگ زدن. چقدر جای همشون خالی بود. خانواده بابا هم زحمت کشیدن و به پسرمون کادو ...
16 آبان 1394
1