عکس موشی برای خاله رقیه
عزیز دل مامان.. دیروز با خاله رقیه نازنین صحبت میکردم و تو داشتی روی فرش میخزیدی و میرفتی تا به چیزی که هدف گرفته بودی برسی. به خاله رقیه که گفتم گفت به من نگفته بودی اینقد میخزه!!! گفتم چرا خاله جون پسرمون کلی سینه خیز میره! شکم و یکی از زانوهاش رو بالا میگیره که بلند شه. قهرمانه، پهلوانه.
اینم عکس از موش شدنش خاله جون:
اینم عکس از شیطون بلا شدنش:
بازم هست ببین
از خندیدنش و دو تا دندونش:
از سیب گاز زده اش:
این یکی رو بهتر یاد گرفته از دندوناش استفاده کنه:
تو این عکس بالاخره دستش به عروسک بالای گهواره اش رسید و کلی خوشحال شد و حاضر نبود ولش کنه:
اینجا هم خوشگل کرده بره پیش خانوم دکتر مهربونش:
ه
اینم وقتی که حسابی خوابش میاد و صبورانه منتظر مامانه:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی