روزبهروزبه، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره
رایانرایان، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

از تو می نویسم برای تو...

یادداشت های مامان برای روزبه و رایان

اتفاقات 2 هفته گذشته

1394/5/5 20:55
نویسنده : مامان طلا
302 بازدید
اشتراک گذاری

نفس مامان.. حدود دو هفته پیش خاله سارا اینا اومدن پیشمون و چند روزی موندن. خیلی خوش گذشت و وقتی رفتن جاشون حسابی خالی شد. تو این مدت فرصت نکردم برات بنویسم. تو همین مدت کلی بزرگتر شدی. خیلی تغییر کردی. خیلی از کلمات رو  بعد از شنیدن هم آهنگ تکرار میکنی. یه چیزایی شبیه "بله" و " بریم" میگی. جنب و جوشت خیلی زیاد شده. کنار مبل و میز و هرچی گیر بیاری می ایستی. نمیتونم یه لحظه ازت چشم بردارم. یه بار هم مامان بی دقتی کرد و از تختت افتادی پایین! خداروشکر که چیزیت نشد. ببخش مامان. فرشته های خداوند نگهبان تو باشن.

هر بار بابا نماز میخونه میری سر سجاده اش و مهر و تسبیحش رو برمیداری:

می ایستی:

از میز میری بالا:

با خاله سارا اینا رفتیم کنار رودخونه و با آرش و ایلیا عکس گرفتی:

با پسرخاله ها تو خونه کلی بازی کردی:

یه شب هم برای ایلیا تولد گرفتیم:

این عکس مال روزیه که بارون خیلی خوبی بارید و تو برای اولین بار از پشت پنجره بارون رو دیدی، مثل شاگرد درسخونایی که با دقت به درس گوش میدن  به بیرون خیره شده بودی و به بارون گوش میدادی:

توی حیاط با بابا رفتی تاب بازی و نور فلاش دوربین چشمای نازتو اذیت کرده:

مثل گل ها میخندی:

مثل ستاره ها نگاه میکنی:

مثل فرشته ها میخوابی:

دوستت دارم پسرم. خداوند تو و فرزندان همه مادران دنیا رو حفظ کنه. آمین.

پسندها (2)

نظرات (2)

خاله رقیه
6 مرداد 94 11:28
الهی قربونش برم چقدر بزرگ شده چقدر دلم براش تنگ شده
مامان طلا
پاسخ
فدای دلت بشم خواهر عزیزم
آجی پگاه
6 مرداد 94 13:03
چقد ماهه این گل پسر ما. اون عکس اولیم خیلی قشنگه. واقعا مثل فرشته های مهربون می خوابه.