پسته خندونم
پسته خندون من... مدتی نتونستم ازت عکس بگیرم. خاله رقیه راست میگفت که یکم بزرگتر شی نمیشه زیاد ازت عکس گرفت. آره عزیزدلم تا میام ازت عکس بگیرم فیگورت عوض میشه و میای که دوربین رو دست بگیری. فدای قد و بالات شم، می ایستی و منتظر میشی تشویقت کنیم، کوچولو کوچولو راه میری، شیرینی شیرین. شکر خدای مهربان که داری رشد میکنی و ما لذت میبریم . مدتیه که ی کلمه مبهم و بامزه میگی که مامان خیلی دوست داره و تازه چند شب پیش متوجه شدم منظورت« روزبه » است، اسم قشنگت. آره گل نازم چون گفتن« روز » برات سخته، بخش اولش رو مبهم میگی، ی چیزی شبیه« اوم به»! مرتب و ریتمیک پشت سر هم تکرار میکنی : اوم به، اوم به، اوم به... فدای اسم قشنگت شم. الهی مثل نامت روزبه و خوشبخت باشی گل گلدون من.
روی میز آشپزخونه مامان جون ایستادی و با قابلمه ای که بهت دادن بهت خوش میگذره:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی