روزبهروزبه، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره
رایانرایان، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

از تو می نویسم برای تو...

یادداشت های مامان برای روزبه و رایان

تعطیلات نوروز

1395/1/30 12:12
نویسنده : مامان طلا
215 بازدید
اشتراک گذاری

آرام دل من... تعطیلات نوروز 95 رو زودتر آغاز کردیم تا سال تحویل در کنار بابابزرگ عزیز باشیم. چند روزی کرمان خونه خاله خدیج بودیم و یک روز قبل از سال نو همگی رفتیم جیرفت و تا پایان نوروز موندیم. البته تو این مدت خیلی جاها رفتیم، دلفارد، اسفندقه، بم، میجون. هوا عالی و زمین سرزنده. خیلی بهمون خوش گذشت و به خصوص به تو که هر روز از خواب بیدار میشدی و میدیدی سوار ماشین میشیم و میریم ددر! اونم چه ددرایی، طبیعت سرسبز و هوای پاک. منم از قبل تصمیم داشتم توی این سفر آزاد بذارمت تا حسابی کیف کنی. آب بازی، خاک بازی، پابرهنه روی ریگ، دست زدن به حیوونای مختلف. کیف کردی عزیزم خدا رو شکر. دخترخاله ها و پسرخاله ها هم خوشحال بودن که پسرخاله کوچولوشون پیششونه. مامان هم کیف کرد در کنار عزیزانش، هرچند که همیشه جای خالی مامان کامله و دایی عماد حس میشد.

خدا کنه مامان و بابا بتونن در تمام دوره های زندگی در کنارت باشن و اسباب خوشحالی تو رو فراهم کنن عزیز قشنگم. شیرین من. خوشرو و خوشخو و خوش زبان من. بعضی از کلماتی که حالا میگی:

مامان برات میخونه "تموم دنیا یک طرف تو یک طرف عزیزم" و تو در ادامه میگی "عزیزم". میکروفن رو میگیری جلوی دهنت و دقیقا هماهنگ و هم آوای مامان میخونی :" بیااااااااا.....". به پرتقال میگی : بُ دِ با. به تخم مرغ میگی: مُ نِ مُ. ممکنه کلمه رو عینا تکرار نکنی ولی جالبه که تعداد سیلاب هر کلمه رو درست میگی. مثل اغلب بچه های دیگه عاشق "ایار" (خیار) هستی ولی سعی میکنم زیاد نخوری چون سمّیه مادرم. "مامان جان" و "باباجان" رو میگی و بابابزرگ از شنیدن باباجان گفتنت کیف میکنه. "عمه"، "آیه" (خاله)، "یایا" (یاشار)، "آیَ" (آرش) و خیلی کلمات دیگه. تازگیا گاهی هم بابا رو صدا میزنی : "عادِ" آرام.

عکسا رو در ادامه مطلب میذارم.

پسندها (1)

نظرات (0)