پوشک بای بااااای !
عزیز دل من، شیرین من. . . امروز 10 روزه که دیگه پوشک نمیشی ، البته پیش از این هم دو بار، یکبار سه هفته قبل از تولد دو سالگیت و یکبار هم یک ماه پیش که جیرفت بودیم خاله سارا ازم خواست که همونجا توی خونه اش تلاش کنیم ولی موفق نشدیم ، شاید مامان اونجور که باید حوصله به خرج نداد و یا شاید تو واقعا آمادگی نداشتی کوچولوی من. به هر حال این بار هم دو سه روز نخست به هر دو تاییمون سخت گذشت. ولی حالا پسر کوچولوی نازم دیگه تقریبا همیشه جیش رو تو دستشویی میره اما اما، بزرگه رو هنوز نه! گاهی خبر میکنی و میری دستشویی ولی بیشتر وقتها توی شورت راحت تری! و جالبه که اصلا لگن رو امتحان نکردی و روش نمیشینی، و هر وقت جیش میکنی یا پی پی حالت بد میشه و عق میزنی . و اینم بگم که هنوز شبها پوشک میشی جوجه قشنگم. به نظر من که این سخت ترین کاریه که تا حالا مامان و پسرش با هم انجام میدن ولی حتما خیلی زود از عهده اش بر میایم نازنینم . موفق باشیییییییم.