روزبهروزبه، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره
رایانرایان، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

از تو می نویسم برای تو...

یادداشت های مامان برای روزبه و رایان

جشن فارغ‌التحصیلی از پیش دبستانی رایانم

گلدونه های من...از حدود یک ماه پیش، رایانم از اینکه به پایان سال تحصیلی نزدیک می شدیم ناراحت بود. از جدا شدن از خانم مدیر، خاله هنگامه و دوستانش. تا دیروز که چهار تایی با هم به جشن فارغ‌التحصیلی رفتیم و حسابی ناراحت بود و حتی کلی گریه کرد. البته خیلی از بچه‌های دیگه و مدیر و معلم ها هم گریه کردن! جوری که تقریبا همه اشک ریختن!  «هر آغازي را پايانيست، هر درودي را بدروديست، هر وصلي را هجرانيست، هر بهاري را خزانيست، وتنها چيزي كه مي ماند خاطرات خوب و بد است.»  نیک باشید و نیک بمانید و نیکی بکارید دلبران نیکوی من😍 رایان، آخرین روز پیش دبستانی، در راه برگشت به خونه 😘😍 ...
3 خرداد 1402

خاطره‌ای از محل کار بابا

خوشگل های من... جمعه هفته گذشته مهمان محل کار بابا بودیم، جشن، عکس یادگاری و بازدید از کارخانه، کادوی یادگاری و ناهار. همه چیز عالی و به یادماندنی. فقط کمبود ی چیز خیلی محسوس بود، و اون عدم خوشامدگویی رسمی از طرف مدیرعامل یا یکی از معاونین، حتی به صورت یک پیام ویدیویی کوتاه!!! که البته به طور اتفاقی بعد از خروج از رستوران ما چهارتایی با مدیر عامل رو در رو شدیم و ایشون شخصا به ما خوشامد گفت و این خیلی جالب بود!  بعد از پایان برنامه و خروج از کارخونه، رفتیم فولاد شهر و به اتفاق عمو رضا که خیلی دوستش دارین، رفتیم پارک. قایق سواری، بانجی جامپینگ، و شهر بازی.‌‌ حسابی ترکوندین!!! با اینکه خسته شده بودید ولی باز هم دلتون نمی‌...
1 خرداد 1402

روز معلم، باغ پرندگان

جانان من... دیروز روز معلم بود و مدرسه روزبهم براشون بازدید از باغ پرندگان و موزه خزندگان، به همراه معلم و مادر ترتیب داده بود. البته ما با پرداخت هزینه، رایان رو هم با خودمون بردیم، چون دلش میخواست با داداشش باشه💕. روز معلم بر خانم رحمانی عزیز، خاله هنگامه عزیز و همه معلمان دلسوز، از جمله خاله سارا که معلم مامان هم بوده😍، فرخنده باد. ...
13 ارديبهشت 1402

نوروز ۱۴۰۲ به روایت عکس

سال تحویل، میجون، خونه باغ بابابزرگ عزیز شب‌های میجون، کنار آتش 🔥 یکی از زیبایی‌های جیرفت  باغ شازده ماهان.. نیمی از تعطیلات نوروز امسال دینا و خانواده‌اش جیرفت مهمان خانواده مامان بودن... خیلی خوش گذشت. رایان مهربان از داداش ناراحتش دلجویی میکنه😍 آخرین روز تعطیلات... تولد مامان ...
17 فروردين 1402

نخستین دندان دائمی رایان

دلبران من... رایان امروز از پیش دبستانی برگشت خونه با ی سورپرایز! نخستین دندون شیری، دندون ۱ سمت چپ پایین افتاده بود، درحالیکه بجاش یک دندون دندونه دار نازنازی دائمی، و کنارش پشت دندون شماره یک سمت راست هم یک دائمی دیگه هم در اومده بود!!! حسابی سورپرایز شدم! گفت:«وقتی داشتم پرتقال می‌خوردم افتاد، اول فکر کردم هسته پرتقاله بعد دیدم دندونمه!!! به خاله فرزانه گفتم چکارش کنم؟ گفت بندازش سطل زباله!» خیلی ذوق کرده و هیجان زده بود!😍 و چند بار گفت خیلی دوستش دارم😍! وگفت امشب جشن بگیریم!!! با بابا که بیرون بودیم، شیرینی خریدیم و با بالایی ها خوردیم🤩. مبارکت باشه گل ناز و شیرینم. ...
16 فروردين 1402

چند عکس از دو ماه اخیر

تولد ۴۰ سالگی بابا❤️ ارغوان، رایان، دینا، روزبه تولد دینا خانوم گل روزبه گلم و معلم پیانوش، آقای کیوانداریان داداش های کتابخوان 🤩 بازی خط و نقطه داداش گلی ها🤗 رایان خسته و لالا🤗 دلبران شیرینم در حال کمک به مامان😍😘، به قول رایان جانم:«همه ی آدمها گاهی به کمک نیاز دارن»!❤️❤️ ...
3 اسفند 1401