نوروز ۱۳۹۹ مبارک
ستاره های درخشان من... نوروز و سال نو مبارک، از خدا میخواهم که تندرست، تندرست، تندرست و شاد باشین. سال نو امسال خیلی متفاوت آغاز شد. بخاطر شیوع ویروس کرونا در ایران و تمام دنیا. این ویروس که به شدت مسری هست از بیش از سه ماه پیش از نوروز در کشور چین پیدا شد و خیلی زود به کشور ما و بقیه دنیا رسید. کرونا باعث شد فروشگاه ها، مغازه ها، ادارات تعطیل و نیمه تعطیل و رفت و آمدها محدود شده و همه توی خونه بمونن. حتی رفت و آمد از شهر و استانی به شهر دیگه هم محدود شه. البته پیش از شدید شدن محدودیت ها، به خاطر نیمه تعطیل شدن محل کار بابا، نیمه اسفند ما به کرمان، جیرفت و مستقیم به خونه باغ بابا بزرگ (به قول رایان: بابا بگگ) رفتیم و همونجا قرنطینه شدیم! و چه قرنطینه خوبی! در کنار بابا بزرگ و خاله خدیج و خاله ها و بچهها شون و همه عزیزان، توی هوای فوقالعاده عالی، بهاری، بارونی، مه آلود، پر از بوی شکوفههای پرتقال، هلو، زردآلو، بوته های کوهی، پر از صدای رودخونه، آواز پرنده ها، مرغ جیرفتی... تا چشم می دید و گوش می شنید زیبایی بود و زیبایی. و از حال و هوای شما دو تا چی بگم! همین بس که بعد از یک ماه که میخواستیم برگردیم روزبهم گفت مامان من هنوز آمادگیشو ندارم که بریم! عزیزای دلم از صبح زود که بیدار می شدیم تا شب دیر وقت یکسره روی پا، توی حیاط، توی باغ، کنار رودخونه، کنار استخر، تاب بازی، آب بازی، خاک بازی، آتش بازی!... دیدن سگ و غذا دادن به میان (گربه بابا بزرگ که اسمش رو رایانم انتخاب کرده)... خستگی ناپذیر بودین. روزبهم صبح که از خواب بیدار میشد می دوید توی باغ به سمت دستشویی قدیمی تا مسافت بیشتری رو رفته باشه و توی مسیر برگشت یکی دو تا پرتقال هم میخورد تا وقت صبحونه، میگفت: حیف نیست با این هوای خوب بریم توی اتاق! رایانم از آب بازی سیر نمی شد، باد که می وزید میخواست با دست بگیردش! به طور کاملا ملموس با عناصر چهارگانه طبیعت آشنا شدین! آتش رو صبح بابا روشن میکرد و تا شب وقت خواب از زیبایی و انرژیش استفاده میکردیم. البته عمده پخت و پز هم با آتش انجام می شد ، حتی روی آتش خاله رقیه پیتزا و اشترودل درست کرد. کیک هم درست کردیم . بس که آتش پرانرژی هست کسی دلش نمیخواست بره سمت اجاق گاز. بخاطر شرایط قرنطینه و آلودگی ویروسی، خاله خدیج زحمت می کشید و نون درست میکرد. سخت بود ولی نون واقعی و خوش طعم. تجربه های شیرین و جدید. رایان از اول پخت کنار خاله می نشست! چون نون دوست داره. توی این دوران بیشتر افراد توی چهار دیواری خونه شون حسابی حوصله شون سر رفت. و ما باید از خدا سپاسگزار باشیم که این حال و هوای فوقالعاده رو تجربه کردیم و دعا کنیم که هر چه زودتر این ویروس و بیماری از مردم ما و همه دنیا دور بشه و سلامتی و زندگی به زمین برگرده.
چون روزبهم خوندن ساعت رو یاد گرفته بود براتون عیدی ساعت مچی خریدیم، سمت راست روزبه و سمت چپ رایان.