روزبهروزبه، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره
رایانرایان، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

از تو می نویسم برای تو...

یادداشت های مامان برای روزبه و رایان

ماجراهای رایان و پیش دبستانی

1401/8/6 22:41
نویسنده : مامان طلا
297 بازدید
اشتراک گذاری

خوشگل های من... دو هفته از سال تحصیلی سپری شد و این جمعه رایان با ی کاربرگ که نشون میداد توی این دو هفته چی یاد گرفته اومد خونه و من کلی سورپرایز و خوشحال شدم 😍. چون شعر و خیلی چیزهای دیگه یاد گرفته بود. بعلاوه خیلی بیشتر از قبل نقاشی می‌کشه نقاش کوچولوی ما🤩❤️. گاهی خانم مدیر از فعالیت های کلاسیشون عکس میگذاره توی کانال... توی مهرماه بچه‌ها و همینطور شما دو تا خیلی مریض شدین،سرماخوردگی، سرفه، آبریزش بینی و ترشحات سینوسی طولانی مدت!! رایان هم چند روزی مدرسه نرفت، بعد از چند روز که رفت مدرسه و ظهر رفتم دنبالش ناراحت بود و گفت: هیراد با کارن دوست شده😢... شب و تا چند روز بعد ناراحت بود و گاهی ناراحتیش رو بروز میداد: «امیدوارم کارن هیچی ستاره نگیره»، «کاشکی خانم معلم کارن رو نبره اردو».. و دلیلت هم این بود :«چون دوستی هیراد رو از من دور کرده»😔... عزیزکم! ... بهش پیشنهاد دادم ی دوست دیگه پیدا کنه، پیدا کرده ولی اسمش یادش نمی‌مونه! همینطور وقتی بهش گفتم میتونی برای تولد داداشت یکی دو تا از دوستات رو دعوت کنی گفت فقط هیراد!! ❤️

با خاله رقیه صحبت میکردم راجع به اینکه «میایم از باغ بابابزرگ عزیز پرتقال میبریم،من پرتقال دیگه ای پوست ندارم و نمی خرم»، رایان شنیده و این پرتقال رو کشیده بود و گفت: «گفتی پرتقال نمی‌خرم ناراحت شدم و اینو کشیدم»!!!!🤭🤗

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)