کلاس اولی زرنگم و داداش همراهش
نفس های من، ماهان تابان، خورشید های درخشان... دو و نیم ماهه که روزبهم کلاس اولی شده و بخاطر کرونا همچنان توی خونه با اسکای روم و واتساپ درس میخونه، در روز دو تا دو و نیم ساعت خانم معلم عزیز مهمون مجازی خونمونه، با بقیه ۱۵ همکلاسیت که به نوبت آنلاین میشن... این مجازی مدرسه رفتن هم خوبه و هم بد.... منم دوباره دارم با تو رشد میکنم، وقتی تلاش و تمرکزت را برای نوشتن و خواندن میبینم واقعا لذت بخشه.... اینقدر زیبا و نوستالژیکه که از طریق دوستان شماره تلفن معلم کلاس اولم رو پیدا کردم و بهش زنگ زدم، ابراز احساسات کردم و گفتم که دستش رو میبوسم. گاهی هم عکس و فیلمهات رو براش میفرستم و اونم پر احساس کیف میکنه و پیام میده، خانم سیدی عزیز، معلم کلاس اولم... یادش بخیر. گاهی اوقات هر دو خسته میشم و واقعا بهمون فشار میاد چون تو دلت نمیخواد فعالیتهای مدرسه رو انجام بدی، و منم عصبی میشم.. ولی در کل عالی هستی و خدا رو شکر همکاری میکنی... رایان گلم هم خیلی اشتیاق داره و خیلی وقتها پا به پای تو فعالیتهای نقاشی و کاردستی و ورزش انجام میده، بوضوح آگاهیش بیشتر از قبل شده و گاهی هم با تو میشینه سر کلاس... معلم، معاون، همکلاسی هات و مامانها همه میشناسنش، و حتی وقتی نوشتن کلمه «دوستم» را یاد گرفتید معلم عزیز ازتون خواست نشان دوستی بکشید و از دوست یا دوستانتون نام ببرید، خیلی از بچههای کلاس نام رایان هم به عنوان دوست نوشته بودند😘... خیلی دوستتون دارم گلهای پرتلاشم...