نوروز و سال 1400 فرخنده باد عزیزان دلم
ستارگان آسمانم... زمین چرخشی کرد و سالی دیگر سپری شد و بهاری نو از راه رسید. یک سال دیگر تمام شد و میدانم که فردا و فردا ها خدا قبل از خورشید بیدار است. از او میخواهم که قبل از همه در کنار شما باشد و برایتان نغمه سربلندی، عزت، نعمت، سلامتی و سعادت بخواند. فردایتان سپید. سال نو مبارک❤❤❤❤❤❤
از خدا میخوام که از حالا تا صد سال دیگه حال دلتون خوش باشه، امسال و هر سال بر شما و همه کودکان وطنمون و بچه های همه دنیا نیکو باشه.
امسال هم توی خونه خاله سارا و آقا مسعود، در کنار بابا بزرگ عزیز و خاله خدیج سال رو تحویل کردیم. خدا رو شکر که در کنار هم بودیم و شماها خیلی خیلی بهتون خوش میگذره.
میجون که رفتیم هر شب آتش روشن میکردیم، چون هر دو شما عاشق آتش هستین و بیشتر دوست دارین توی حیاط کنار آتش باشین نه توی اتاق..
از خدا سپاسگزارم که امکان این رو داریم که جایی باشه مثل بهشت، هوای عالی پر از بوی شکوفههای بهاری پرتقال، پر از صدای پرنده ها و بلبلهایی که صبح تا شب و شب تا صبح چهچه میزنن، شب ها پنجره ها رو باز میگذاشتیم تا با صدای آواز بلبل ها خوابمون ببره. عمر بابابزرگ عزیز بلند باشه تا همیشه زیر سایه ش در کنار هم بریم میجون و کیف کنیم.
رایان آینه میگیره دستش و موهاش رو میزنه بالا میگه: «میخوام موهامو خفن کنم، هر چه بالاتر برن خفن تر میشن»!
این کماچ سهن خوشگل خوشمزه رو خاله رقیه مهربان و کدبانو برامون درست کرده!
دلتون میخواست حمام کنین ولی چون پسر خاله هاتون سرما خورده بودن احتمال مریض شدن شما هم بود ولی رایان گریه میکرد و قبول نمیکرد که نمیشه حموم کنین، پریا پیشنهاد داد که برین توی حمام و عروسک حمام کنین، شما هم خیلی خوشحال و راضی شدین.
بعدشم حوله پیچیدین و موهاشونو سشوار کردین.
اما در نهایت سرماخورده برگشتیم خونه!!