روزبهروزبه، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره
رایانرایان، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

از تو می نویسم برای تو...

یادداشت های مامان برای روزبه و رایان

فرهنگ لغات رایان

1398/1/24 13:14
نویسنده : مامان طلا
338 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزان دلم، رشته های جانم

روزبهم روز به روز شیرین زبون تر میشه.. روزی چند بار به من میگی مامان دوستت دارم. بخاطر فقدان مامان بزرگ، مامانِ مامان، تا حدودی با مفهوم رفتن پیش خدا آشناست و مدتی نگران بود که مامان نمیخوام وقتی من بزرگ شدم تو بری پیش خدا!!!. منم بهت با اطمینان گفتم که قرار نیست چنین اتفاقی بیفته و با یاری خدای بزرگ من همیشه پیش شما هستم. دستای قشنگش رو دور گردنم حلقه میکنه و میگه: "به اندازه دریا دوستت دارم. اینقدر دوستت درام که میخوام خفه ت کنم😎😲!!! مامان نمیخوام بدون تو و بابا زندگی کنم." الهی صد سال زیبا زندگی کنی عمر قشنگم. چند شب پیش که تو اتاقتون بودم تا شما بخوابین بابا از اتاق بغلی گفت:" سه تایی ها دوستتون دارم" روزبه هم خیلی فوری و نغز گفت:"یه دونه، ما هم دوستت داریم". خداوند نگهدار جسم و جان و زبان و چشم و همه وجودت باشه نازنین پسرم.

اما رایانم، نازنینم.. اگرچه توی راه افتادن و دندون درآوردن (امروز هرچی گشتم نتونستم عکسهای آش دندونی پارسالش رو پیدا کنم تا بگذارم توی وبلاگتون، چون تازه یادم اومدم نگذاشتم!) خیلی عجله کرد اما تو صحبت کردن انگار خیلی عجله ای نداره. اما مثل هر کودک دیگه ای یک سری لغات رو به شیرینی ادا میکنه: بابا (نخستین کلمه ای که گفت)، بابادِ (بابا عادل)، دادا (داداش)، ماما، و بعدش مامان (با تاکید بر نون)، اَپ (آب)، بالا، پدا (پگاه)، آجی، بریا (پریا)، یکبار هم گفت مامان طَآ (مامان طلا)، به به، ی دو ده (1، 2، 10)، عمه، عمو، اچی (عطسه). دوستت دارم نفسم.

پسندها (2)

نظرات (0)